و شکستم ، و دويدم ، و فتادم
درها به طنين هاي تو وا کردم.
هر تکه نگاهم را جايي افکندم، پر کردم هستي ز نگاه.
بر لب مردابي،
پاره ي لبخند تو بر روي لجن ديدم، رفتم به نماز.
در بن خاري،
ياد تو پنهان بود،
برچيدم،
پاشيدم به جهان
.
.
.
ادامه شعر را بخوانید