آمدنت بدون سلام بود…
رفتنت بدون خداحافظ…
چهـ جالب…
نهـ سلام بلد بودیـ …
نهـ خداحافظ…
آمدنت بدون سلام بود…
رفتنت بدون خداحافظ…
چهـ جالب…
نهـ سلام بلد بودیـ …
نهـ خداحافظ…
من تمام نشانه های حیات را دارم
اما قلبــم…
مثل ِ حوض کوچکی که ماهی اش را
گربه برده است . . .
ایستــــاده…
.
.
.
زخــــم ها بهـانه انـد !
مــــن …
خــودم درد می کنـــم…
.
.
.
ایـــن روزهــــا خــوابــــم نمـی آیــد …
فـقــط مـــی خـــوابـــــم
کــــه بیـــــدار نبــــاشــــم!
.
.
.
گاه دلتنگ می شوم
دلتنگتر از همه دلتنگی ها
گوشه ای می نشینم
و حسرت ها را می شمارم
و باختن ها را،
و صدای شکستن ها را…
نمی دانم من کدام امید را ناامید کرده ام
و کدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم
که این چنین دلتنگم.
دلتنگم، دلتنگ…!
.
.
.
خورشید بتابد یا نتابد،
ماه باشد یا نباشد،
شب و روز من یکی شده
، فرقی ندارد برایم ،
همه چیز برایم رویا شده
، عشق تو برایم آرزو شده ،
به رویا و آرزو کاری ندارم ،
حقیقت این است که دوستت دارم!
.
.
.
از دور…
تورا دوست دارم
بی هیچ عطری…
آغوشی…
لمسی…
و یا حتی بوسه ای.
تنها دوستت دارم. از دور…
“مسیحا”
.
.
چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغچه ی دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی…
اونوقت آروم زیر لب بگی
“گل من، باغچه ی نو مبارک”
.
.
.
هنگــــامی که دل کســـی را میشکنـــــی...
صــــــدای شکستـــنش را به خاطـــــر بسپـــار...
تا هنگــــــــــــــامی کــه دلــت را شکســـــتند...
رو به آسمــــــــــــان فریــــاد نــــــــــزنی...
خـــــــــــــــدایـــا ....
به کـــــــــــــــــدامین گــــنـاه...
.
.
.
استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
من از دوری تو منقرض شدم …
.
.